برای بابا سعید...
پدر دستشو گذاشت رو شونه پسرشو ازش پرسید:
تو قویتری یا من؟
پسر گفت: من
پدر با کمی دلشکستگی دوباره پرسید: تو قویتری با من؟
پسر گفت: من
پدر با دلی گرفته به یاد همه زحماتی که کشیده بود دستشواز شونه پسرش برداشت و دو قدم دورتر پرسید: تو قویتری یا من؟
پسر گفت: شما
پدر گفت چرا نظرت عوض شد؟!؟!؟!
پسر جواب داد:" وقتی دستت رو شونه ام بود فکر میکردم دنیا پشتمه
تقدیم به بابا سعید
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی